شهید ذبیح اله عموزاده

شهید ذبیح الله عموزاده امیردهی نام پدر : بابا نام مادر:ننه بیگم حسین زاده تاریخ تولد :1346/07/07 تاریخ شهادت : 1362/11/28 محل شهادت : چنگوله گلزار:شهدای گله محله عملیات والفجرپنج

ادامه مطلب

فرازی از وصیت نامه شهید

پدر و مادرم وبرادران و خواهران عزیزم! وصیت من به شما این است که اگر خدا مرا به آرزویم یعنی شهادت نائل کرد،هرگزبرایم گریه و زاری نکنید تا دشمن بفهمد،چیزی را که در راه خدا داده ایدهرگز برایش نگران و ناراحت نیستید.
پدر و مادرم و برادران و خواهران عزیزم! از زینب (س) درس شکیبایی و پیام آوری را بیاموزید و پیام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و از ادامه دهندگان راه شهدا باشید.
وصیتم به برادران حزب الله و خواهران حزب الله که درنهادهای انقلابی برای پایداری اسلام زحمت می کشند این است که اخلاق اسلامی را رعایت فرمایندتا الگوی دیگران شوند. ازخدمت بیشتر به اسلام و مسلمین دریغ نورزید،تا اسلام به دیگر کشورهای مظلوم و بی پناه گسترش یابد.
از خدمت بیشتر به اسلام و مسلمین دریغ نورزید، تا اسلام به دیگر کشورهای مظلوم و بی پناه گسترش یابد.

خاطرات کوتاه ازشهید ذبیح الله عمو زاده
برادر: از کودکی عشق به اهل بیت و عشق به قرآن و اسلام داشت، شهید عاشق شهادت بود و همیشه از خدا طلب شهادت و استغفار می کرد.حتی آنقدر با خودش کار کرد و برای رفتن به جبهه خودسازی کردکه وقتی پدر بزرگوارمان صبحها برای خرید نان به نانوایی می رفت و نان گرم می گرفت وقتی که نان را به خانه می آوردتا صبحانه بخوریم. شهیدنان گرم را نمی خوردو ازنان سرد میل میکردمادرم میگفت: پسرم چرا نان سردمیخوری؟می گفت:میخواهم عادت کنم شاید درمنطقه جنگی نان گرم یافت نشود.
مادر: شهید وقتی میخواست به جبهه برود سن کمی داشت بالاخره از پدر اجازه گرفت و یک کاغذآورد و مهر و امضاء گرفت تا برود آن شب تا صبح نخوابید نزدیک اذان صبح خوابید و درموقع خوابیدن به من گفت:که مرا صدا کن تا بیدار شوم تاهمراه دوستانم ازمسجد عازم شویم وقتی کمی از اذان گذشت چون زمان زیادی از خوابیدن او نمی گذشت بعد از اذان بیدارش کردم بعد از بلند شدن گفت: چرا الان بیدارم کردی،دیر شد و صبحانه نخورد و رفت و من آب و قرآن به سرش گذاشتم و از او خداحافظی کردم.

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین13
بازدیدکنندگان امروز 196
بازدیدکنندگان دیروز 383
کل بازدید ها 880387